پس از انتشار یادداشت انتقادی ("پس از سه دهه جنایت: "درکنار مردم"٬ "همراه ما مردم") با سئوالات متعددی مواجه شدم. سئوالات عمدتا ناشی از عدم باور٬ شگفت زدگی و تعجب در عمق راست روی در سیاست حزبی بود که زمانی امید و آرزوی کمونیستهای نسلی برای تصرف قدرت سیاسی و سازماندهی یک جامعه آزاد کمونیستی بود. برایشان هنوز قابل تصور نیست که این حزب در ادامه تغییر و تحولات درونی اش اکنون به سیاست توده ایستی٬ "سیاست دوگانه در قبال جناحهای رژیم اسلامی"٬ روی آورده است. میپرسند چه بلایی بر سر این حزب آمده است که یک جناح رژیم اسلامی را به شرط آنکه در مقابل جناح دیگر رژیم اسلامی بایستد در صف "مردم" و "همراه ما مردم" قرار میدهد٬ آنهم درست در زمانیکه مردم برای سرنگونی کل بساط رژیم اسلامی بپاخواسته اند؟ میخواهند بدانند که مساله چیست؟ چه دلایلی برای این چنین راست روی آشکار و مخدوش کردن صف توده های مردم آزادیخواه و همراهی با بخشی از ارتجاع سیاه اسلامی وجود دارد؟ چرا "حزب کمونیست کارگری" در زمان رهبری حمید تقوایی به این روز افتاده است؟ بهت و شوک یک واکنش عمومی مستقل از درجه دوری و نزدیکی به این حزب است .
در زمان انتشار مطلب میدانستم که با ناباوری برخی روبرو خواهم شد. میدانستم که برخی "دیر باوران" تلاش خواهند کرد که این نقد را به "تعبیر" غلط و یا "بیان نا روشن" منظور نویسنده تقلیل دهند. میدانستم که این امکان وجود دارد که مانند دفعات قبل مطلب را از روی سایتشان بردارند و اثبات این سیاست را به اعتماد به گفته نویسنده مشروط کنند. از این رو حتی دقیقه و ثانیه ای که این سیاست ارتجاعی بیان شده بود را در نوشته قید کردم. باید اذعان کنم برای محکم کاری متن نوار را یکی از رفقا برای ثبت در آرشیو حزب پیاده کرد .
در طی هفته ای که از انتشار آن یادداشت میگذرد هیچ واکنشی از این حزب مشاهده نشد. هیچ کمونیستی در این حزب که سیاستها و حزب خود را کماکان در چهارچوب نظری و سیاسی کمونیسم منصور حکمت می بیند٬ نقدی بر این سیاست نکرد. گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. آیا باید این سکوت را علامت رضای خاطر نیروها و کادرهای متشکل در این حزب قلمداد کرد؟ آیا باز هم باید باید منتظر بود و دید؟ آیا می پندارند که با سکوت میتوانند مساله را نیم کلاج رد کنند؟ امیدوارم که اینطور نباشد. به چند مساله باید اشاره کرد: ابعاد و نتایج این سیاست در صورت پافشاری کدام است؟ دلایل چیست؟ استثناء یا یک قاعده؟ برای طرد این نگرش و جلوگیری از تعمیق این سیاستها چه باید کرد؟
ابعاد فاجعه آمیز تداوم یک سیاست
تردیدی نیست که اتخاذ این سیاست محصول یک پروسه چرخش به راست در سیاست است. اتخاذ چنین سیاستی تصادفی نیست. حرکتی یک شبه هم نیست. این یک چرخش حیاتی به راست در یک مقطع سیاسی تعیین کننده از تاریخ تحولات جامعه است. احزاب بسیاری در این تند باد میتوانند قربانی شوند. آیا خط حمید تقوایی "حزب کمونیست کارگری" را قربانی چنین سیاستی خواهد کرد؟ مقاطع مشابه برای کسانی که تاریخ چپ و کمونیسم ایران را از نزدیک دنبال کرده باشند٬ بسیارند. "پیکار ۱۱۰" و "کار ۵۹" مقاطع و رویدادهای معین و سرنوشت سیاهی را یاد آوری میکنند. یک نقطه عطف٬ یک چرخش به راست٬ چنین سیاستهائی در صورت پیگیری و تداوم میتواند هر سازمانی مدعی کمونیسم را به زمین بزند. واقعیت این است که اتخاذ سیاست "دوگانه" در قبال جناحهای رژیم اسلامی یک روش برخورد توده ایستی و اکثریتی شناخته شده است. پایه فکری چنین سیاستی تقسیم رژیم اسلامی به جناح "ارتجاعی" و "مترقی"٬ "مردمی" و "ضد مردمی" است. این تقسیم بندی کاذب و ارتجاعی همواره به جریانات ملی اسلامی و مشخصا جریانات توده ایستی و اکثریتی امکان داده است که از یک جناح رژیم آدمکشان اسلامی در مقابل جناح دیگر حمایت کنند. هر زمان که شکافهای در درون رژیم بالا گرفته است سیاست وقیحانه دفاع از یک جناح رژیم اسلامی هم به همان اندازه در میان این صفوف بالا گرفته و زمینه پیدا کرده است. سیاست اعلام شده اخیر توسط حمید تقوایی تفاوت محتوایی با سیاست جریانات توده ایستی ندارد. جوهرش یکی است. اما به لحاظ عملی در جناح "چپ" آن قرار میگیرد٬ تمام آن نتایج توده ایستی را از سیاست اخیرش استنتاج نمیکند. اگر جریانات توده ایستی اساس سیاستشان دفاع از جناح اصلاح طلب حکومتی و موسوی است٬ سیاست اعلام شده حمید تقوایی حمایت مشروط از این جناح رژیم اسلامی است. مشروط و "تا زمانیکه علیه احمدی نژاد و خامنه ای می جنگد در کنار مردم است"٬ "همراه ما مردم" است. این سیاست همانقدر "چپ" است که سیاست راه کارگر در زمان عروج دوم خرداد "چپ" بود. تداوم و پافشاری بر این سیاست این جریان را در مسیری قرار خواهد داد که جریانات کهنه کار توده ایستی و اکثریتی اکنون پرچمداران آن هستند .
دلال اتخاذ چنین سیاستی
چرا حزبی که اعتراض تاریخی "کنفرانس برلین" را آفرید٬ تلاش دوم خرداد برای پر و بال گیری در خارج کشور را در زمان منصور حکمت با شکست مواجه ساخت٬ صدها مطلب و نقد در افشای جوهر تلاشهای دوم خرداد و اصلاح طلبان حکومتی نگاشته است٬ همواره در راس مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی قرار داشته است اکنون در زمان رهبری حمید تقوایی به سیاست "دوگانه" در برخورد به رژیم اسلامی روی آورده است؟ چرا این حزب به نیرویی که هشت سال در حاکمیت رژیم اسلامی در تمام جنایتهای این رژیم شریک و سهیم بود٬ اعلام میکند به شرط مقابله با جناح راست رژیم اسلامی در کنار "ما مردم" قرار خواهد گرفت؟ چگونه میتوان جریان خط امامی موسوی٬ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی٬ جبهه مشارکت اسلامی٬ و جامعه روحانیت مبارز را به شرط مقابله با جناح راست در کنار "ما مردم" و "همراه ما مردم" قرار داد؟ آخر این تغییر و پوست اندازی این حزب را چگونه میتوان توضیح داد؟
پاسخ را باید در رشد گرایش و سیاستهای پوپولیستی و راست در این حزب یافت. هیچ واکسن از پیشی هیچ جریانی را تا ابد در مقابل تحولات اجتماعی واکسینه نمی کند. واقعیت این است که این سیاستها محصول یک روند چرخش به راست است. همانقدر که از انقلاب کارگری و پیشبرد امر آن دور شدند همانقدر هم به راست چرخیدند. این موقعیت نتیجه و عاقبت جریاناتی است که بمنظور گسترش پایه های سیاسی و نفوذ خود به راست می چرخند تا "توده ای" شوند. به قول منصور حکمت "تاریخا احزاب چپ وقتی خواسته اند اجتماعی بشوند٬ به راست چرخیده اند. اینطور توجیه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر رای میخواهند باید به راست بچرخند. و البته تاریخا هم در این کار شکست خورده اند" (حزب و جامعه٬ مه ۱۹۹۹) و عین این روند را ما در رابطه با "حزب کمونیست کارگری" مشاهده میکنیم .
از قرار رهبری این حزب در مکنونات قلبی خود می پندارد که مردم "سبز" شده اند٬ راست شده اند. بنای سازش و مصالحه با یک جناح از رژیم را دارند. هدفشان فقط "برکناری" یک جناح از رژیم اسلامی است. از این رو این حزب هم بمنظور "با مردم" بودن٬ این سیاست راست و توده ای را در دستور خود قرار داده است. این یک روایت از اتخاذ این سياست ارتجاعی توسط این حزب ميتواند باشد. این سیاست ناشی از سرخوردگی از سیاست پوپولیستی در این حزب است که زمانی جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم را تماما "سوسیالیستی" و "چپ" می پنداشت و اکنون با مشاهده "حرکت سبز" و بمنظور عقب نماندن از غافله به این سیاست راست روی آورده است. این راست روی ادامه منطقی و روی دیگر سکه آن "چپ" روی پوپولیستی دیروز است. واقعیت این است که نه مردم بر خلاف تلاشهای ارتجاعی جریانات توده ایستی و جناحی از حاکمیت٬ "سبز" و "اصلاح طلب" شده اند و نه تمام نیروهای "سرنگونی طلب" به یک اردوی اجتماعی واحد متعلق اند. نیروهای و توده های سرنگونی طلب به طبقات و جنبشهای اجتماعی متفاوت تعلق دارند. اردوی سرنگونی طلبی اردوی همه با هم و واحدی نیست. سرنگونی طلبی بودن شرط کافی برای مترقی بودن و آزادیخواه بودن نیست٬ شرط لازم آن است. همه نیروهای سرنگونی طلب سقوط رژیم اسلامی را حلقه ای در ایجاد نظام سیاسی مطلوب خود میدانند. این نیروها به جنبشها و افقهای متفاوت اجتماعی تعلق دارند و با اوجگیری جنبش سرنگونی طلبی ما شاهد شکل گیری تشدید شکافهای درون این نیروها خواهیم بود. از طرف دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب "سبز" و "اصلاح طلب" نشده اند. مسلما گرایش ارتجاعی سبز در بخشهای ناچیزی در جامعه دارای نفوذ است. اما تکلیف توده مردم متفاوت است. استفاده مردم از شکافهای درون رژیم اسلامی نه نشان تمایل واقعی مردم به یک جناح بلکه نشاندهنده این واقعیت است که مردم از این دعواها بمنظور سوق دادن کل رژیم اسلامی به سوی پرتگاه استفاده کرده اند. این دعواها مجرا و امکانی به مردم برای تعرض علیه کلیت رژیم اسلامی را داده است و نه هیچ چیز دیگری .
ما همان زمان جوهر این سیاستهای پوپولیستی خط حمید تقوایی را نقد کردیم. بر این واقعیت ساده تاکید کردیم که با شکست دوم خرداد نه جریانات ملی اسلامی از صحنه سیاست حذف شده اند و نه جریانات ناسیونالیست پرو غربی با شکست سیاست حمله نظامی آمریکا در عراق. تاکید کردیم که نمیتوان نیروهای متفاوت سرنگونی طلب را در یک ظرف واحد ریخت. رویدادهای اخیر حقانیت این سیاست کمونیستی و شکست سیاستهای پوپولیستی را یکبار دیگر نشان داد .
متاسفانه رهبری "حزب کمونیست کارگری" به جای نقد سیاستهای پوپولیستی خود آن را با سیاست بمراتب مخرب تر توده ایستی جایگزین کرده است. سیاست جنبش سرنگونی جنبشی تماما سوسیالیستی است را با سیاست مماشات با جناح اصلاح طلب حکومتی تغییر داده است. تاسف آور است.
چه باید کرد؟
سکوت در قبال این سیاست بهیچوجه مجاز نیست. ما خوشحال نیستیم که این جریان به چنین مواضع توده ایستی روی آورده است. نقد صریح و بی شائبه چنین سیاستی و کلا خط مشی ای که به این سیاست منتج شده است یک وظیفه کمونیستی و هر کادر این حزب است که کماکان سرنوشت "حزب کمونیست کارگری" حتی بعنوان یک حزب "رادیکال" برایش حائز اهمیت است. هیچ راه مماشات طلبانه ای موجود نیست. چنانچه این سیاست ها نقد نشوند٬ چنانچه مبانی سیاسی آن نقد و به کنار زده نشود٬ این حزب به سرنوشت تمام آن احزاب رادیکالی دچار خواهد شد که با اتخاذ سیاستهای راست به پدیده تماما دیگری تبدیل شدند. بنظر میرسد خیزش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی انعکاس وارونه ای در سیاستهای رهبری این حزب داشته است. زمانیکه مردم در ابعاد میلیونی به میدان می آیند تا کار رژیم اسلامی را تمام کنند٬ این حزب به صرافت "دفاع مشروط" از جناحی از رژیم اسلامی می افتد و شرایط خود برای همراهی با یک جناح از رژیم اسلامی را از زبان لیدر حزبی اش اعلام میکند. نباید اجازه داد که این حزب دچار چنین سرنوشت تلخی شود . *